انتخاب نام انقلاب سفید برای عوام فریبی بود

در «انقلاب سفید» هیچ‎کس به حق خود نرسید


مصاحبه با حجت ‎الاسلام سید حمید روحانی
5396 بازدید
انقلاب سفید اصلاحات ارضی

در «انقلاب سفید» هیچ‎کس به حق خود نرسید

 حجت‎الاسلام سیدحمیدروحانی؛ رییس بنیاد تاریخ پژوهشی ایران معاصر است. او را بیشتر با کتاب نهضت امام خمینی می‌شناسند. سه جلد از این دوره در بازار کتاب هست و خودش می‌گوید تا چند وقت دیگر جلد چهارم آن هم منتشر می‌شود. دکتر روحانی اصلاحات ارضی را تقسیم زمین‌های بایری می‌داند که نقشه آمریکایی‌ها و صهیونیست‍‌ها برای نابودکردن کشاورزی ایران و وابستگی هرچه بیشتر به قدرت‌های غرب بود. خطری که امام بارها بر آن تاکید کردند : نگذارید کشاورزی را از بین ببرند.

اوایل دهه 40 و در 20 سالگی حکومت محمدرضا پهلوی، اوضاع ایران چطور بود که مسأله اصلاحات ارضی و انقلاب سفید مطرح شد؟

 وقتی آمریکا با کودتای 28 مرداد شاه را به ایران برگرداند و بر گرده ملت سوار کرد، کارشناسان آمریکایی به این نکته توجه کردند که شاه میان ملت ایران، نه پایگاهی دارد و نه اعتباری؛ ملت در هر فرصتی که به‎دست بیاورند، با یک حرکت توفنده شاه را سرنگون خواهند کرد. این دغدغه را همیشه داشتند. اگر به اسناد، کتاب‎ها و نوشته‎های منتشر شده نگاه کنید، می‎بینید این دغدغه کاملا برای آن‎ها مطرح بوده که چکار کنند ایران از چنگ آمریکا خارج نشده و رقبای آمریکا در آن روزگار که چین و شوروی بودند، بر ایران مسلط نشوند. برای این نگرانی، راه‎حل‎های مختلفی مطرح شد ولی در نهایت به این نکته رسیدند که باید طبقه‎های محروم جامعه ایرانی راضی باشند، خواسته‎های‎شان تأمین و نارضایتی‎های‎شان برطرف شود تا نیروهای مخالف و انقلابی نتوانند میان این قشر جامعه نفوذ کنند. تجربه انقلاب‎های شوروی و چین نشان می‎داد که دو قشر در پیروزی کمونیست‎ها نقش مهمی داشتند؛ در شوروی، کارگرها و در چین، دهقان‎ها. بنابراین باید فکری می‎کردند که این دو قشر را به شکلی راضی نگه دارند و به حمایت از شاه وادارند که پشتوانه او باشند، نه دشمنش. از طرفی نیروهای مخالف و کمونیست‎ها نتوانند میان مردم رخنه کنند تا اتفاقی مشابه آن‎چه در چین و شوروی رخ داد، در ایران به‎وقوع نپیوندد. اما شاه زیر بار این حرف‎ها نمی‎رفت و منظور آمریکایی‎ها را به‎درستی متوجه نمی‎شد، نمی‎دانست چه خطرهای جدی وجود دارد، به همین دلیل به سادگی از کنار این مسأله رد می‎شد. آمریکا بحث می‎کرد، اما زیاد علنی موضوع را دنبال نمی‎کرد تا این‎که در سال 1339 خبری از کاخ کرملین درز کرد که خروشچف نخست‎وزیر شوروی در یک مذاکره سری با مسئولان شوروی، گفته بود: ما برای تسلط بر ایران به جنگ و خونریزی نیازی نداریم. به‎قدری نارضایتی در ایران اوج گرفته که دیر یا زود ایران مثل یک سیب گندیده، به دامن ما سقوط خواهد کرد. سران کاخ سفید دستپاچه شدند و فهمیدند که باید راه‎حل‎های قبلی را جدی دنبال کنند. برای راضی کردن کشاورزان و دهقانان - همان قشرهایی که آمریکا فکر می‎کرد بزرگترین نیروهایی هستند که ممکن است توسط کمونیست‎ها به‎کار گرفته شوند - مسأله اصلاحات ارضی را پیش کشیدند. قرار بود با اصلاحات ارضی، این قشرهای جامعه راضی شده و احساس کنند در رفاه هستند و منافع‎شان تأمین می‎شود، تا کمتر دنبال جریان‎های مخالف بروند.

به‎جز مسأله نگه‎داشتن محمدرضا پهلوی به‎عنوان شاه ایران، آمریکا هدف دیگری از اصلاحات ارضی داشت؟

بله. سران آمریکایی می‎خواستند ایران هرچه بیشتر وابسته به آمریکا باشد و ایران نقش یک بازار سیاه را برای آمریکا بازی کند که کالاهای نامرغوب بیشتری را در ایران بفروشند. آمریکایی‎ها همیشه می‎خواستند کشاورزی ایران را فلج کنند.

اصلاحات ارضی آن‎طور که مطرح شده بود، اجرا نشد. چرا؟

 مشکل اصلی این بود که چاقو دسته خودش را نمی‎برد. قرار بود اراضی مالکان تقسیم شود، اما بزرگ‎ترین مالک، خود شاه بود. تمام درباری‎ها و مقام‎های بلندپایه رژیم شاه از زمین‎داران بزرگ بودند.

منظورتان نخست‎وزیرها و نمایندگان است؟

 بله. اسدالله اعلم و علی امینی زمین‎های بسیاری داشتند. این‎ها علیه خودشان که کار نمی‎کردند و زیر بار تقسیم اراضی نمی‌رفتند. به همین دلیل شاه در سال 1339 به آمریکا رفت و آن‎جا نطقی کرد که ترجمه آن را روزنامه اطلاعات چاپ کرد. گفت تا حالا درباره مردم ایران غیب‎گویی‎های زیادی شده که در آینده چه اتفاق‎هایی می‎افتد، اما فکر می‎کنم ما از همه غیب‎گوتریم! مطمئن باشید که ایران به‎عنوان یک جزیره ثبات و امن، برای همیشه در کنار آمریکا خواهد بود و هیچ خطری هم ایران را تهدید نمی‎کند. آمریکا می‎دانست شاه جز نوک بینی‎اش جایی را نمی‎بیند و خیلی از مسایل را نمی‎فهمد. فکر کردند برای منافع‎‎شان می‎توانند حتی شاه را هم از میان بردارند. به همین‎خاطر علی امینی را در سال 1340 به‎عنوان نخست‎وزیر به شاه تحمیل کردند که خود شاه هم از علی امینی می‎ترسید.

 چرا؟

او از نوادگان قاجار بود و مستقیما با آمریکایی‎ها ارتباط داشت. نوکر شاه نبود، نوکر آمریکا بود. شاه همیشه از نخست‎وزیران مقتدر می‎ترسید. دوست داشت نخست‎وزیرهایش عروسک کوکی دست خودش باشند. علی امینی بلافاصله که نخست‎وزیر شد، مسأله اصلاحات ارضی را اعلام و اجرا کرد. در مهر 1340 تقسیم اراضی آغاز شد، این قانون در هیأت دولت تصویب شد که غیرقانونی بود چون هیأت دولت، قوه مجریه است و حق قانونگذاری ندارد. مدتی گذشت، شاه دید مقامات آمریکایی به ایران می‎آیند و مستقلا با علی امینی مذاکره می‎کنند و می‎روند. حس کرد کم‎کم زیرپایش جارو می‎شود. در فروردین 1341 به آمریکا سفر کرد و به آن‎ها قول داد مقاصد آمریکا را در ایران اجرا ‎کند؛ با هم به توافق رسیدند. شاه برگشت و در تیر 1341 علی امینی را کنار زد و امیر اسدالله علم، یکی از نوکران خانه‎زاد و چاکران وابسته خود را به نخست‎وزیری منصوب کرد. اصل جریان و نقشه اصلی اصلاحات ارضی، تأمین مقاصد و منافع آمریکا و جلوگیری از نارضایتی‎های احتمالی و نفوذ کمونیست‎ها بود. این اتفاق فقط درباره طبقه کشاورز نیفتاد. اصلاحات ارضی برای کشاورزان در نظر گرفته شده بود اما برای کارگران و دیگران هم در انقلاب سفید برنامه‎هایی داشتند که اجرا کردند.

چرا برنامه اصلاحات ارضی از تدوین تا اجرا تغییر و تحول‎های اساسی کرد؟

 چون با روی کار آمدن علم، ماهیت قضیه به نفع شاه و دربار مسخ شد. طوری تقسیم اراضی را انجام دادند که نه سیخ بسوزد نه کباب. از رژیم صهیونیستی کارشناسانی دعوت کردند. حسنعلی ارسنجانی که وزیر کشاورزی کابینه امینی بود و در همین سمت در دولت علم باقی مانده، از دوستان صهیونیست‎ها بود و علاوه‎بر شناسنامه اسراییلی، در بانک‎های صهیونیستی هم حساب داشت. در نتیجه هیأتی را از رژیم صهیونیستی به ایران دعوت کرد که این طرح را مطالعه و بررسی کنند و در نهایت نقشه‎ای را پیاده کردند که هم منافع آمریکا تأمین شود و هم به ظاهر دهقانان راضی شوند که چیزی به‎دست آورده‌اند؛ از طرف دیگر هیچ آسیبی به زمین‎داران و ملاکان بزرگ وارد نشود.

 اصلاحات ارضی و تقسیم اراضی چه فرقی می‎کند و در ایران کدام‎یک از این‎ها اتفاق افتاد؟

 اصلاحات ارضی شامل زمین‎هایی می‌شود که با سیستم‎های جدید مثل تراکتور و باران مصنوعی و شیوه‎های روز صنعتی، کشت و زرع می‎شوند و به اصطلاح زمین‎های مکانیزه هستند. در ایران چنین کاری اصلا صورت نگرفت. رژیم شاه نه دنبال مکانیزه کردن زمین‎های کشاورزی بود و نه دنبال این‎که پیشرفتی در این زمینه صورت بگیرد. آن‎چه در ایران انجام شد، تقسیم اراضی بود که به صورت ناقص هم انجام شد و به غلط با عنوان اصلاحات ارضی از آن نام می‎برند. با برنامه‎ای که صهیونیست‎ها ارایه کردند برای تقسیم اراضی اصلا سراغ مالکان بزرگ نرفتند. مثلا اسدالله علم که خان بیرجند بود و صاحب تمام زمین‎های زعفران این منطقه، از تقسیم زمین فرار کرد. امینی هم همین‎طور و درباره زمین‎داران درجه دوم هم برنامه‎ای ریختند که همه‎چیز سر جای اولش باقی ماند و زمین‎های مکانیزه هم استثنا شد. مالکانی که خودشان با شیوه جدید، کشت و زرع می‎کردند، در تقسیم اراضی کنار گذاشته شدند. زمین‎هایی که در آن باغ و درخت بود، استثنا شد. زمین‎هایی که ساختمان یا ویلایی بود، استثنا شد. هر زمین‎داری حق داشت شش‎دانگ زمین به صورت یک‎جا یا خرده از زمین‎ها و روستاهای دیگر داشته باشد. به محض این‎که این برنامه مطرح شد کسانی‎که مشمول تقسیم اراضی بودند، زمین‎های‎شان را بین فرزندان و همسرشان تقسیم کردند که از این قانون فرار کنند. اگر همه این زمین‎ها را که از تقسیم اراضی مستثنا شدند، کنار بگذاریم، فقط زمین‎های بایر باقی می‎ماند. همین زمین‎های نامرغوب و بایر را هم رایگان به کشاورزان ندادند. دولت با اقساط 15 ساله به دهقانان فروخت. این زمین‎ها را از زمین‎داران بزرگ یک‎جا با پول بیت‎المال خریدند، اما با اقساط بلند مدت به کشاورزان فروختند. با تبلیغات و جار و جنجالی که راه انداختند این‎طور منعکس شد که دهقانان و کشاورزان و کارگران به حقوق خودشان رسیدند و به تبعات کار فکر نکردند. تا دیروز اگر دهقانان یک لقمه نان بخور نمیر گیرشان می‎َآمد، بذر و وسایل زراعت را از مالک می‎گرفتند، گاهی هم محصول را پیش‎فروش می‎کردند، بعد از گرفتن این زمین‎ها، نه پول داشتند بذر تهیه کنند، نه قدرت داشتند زمین را شخم بزنند. از این‎ها مهم‎تر پایان هر ماه ژاندارم، کدخدا، سازمان کشاورزی و سازمان اصناف می‎آمدند، قسط زمین‎ها را مطالبه می‎کردند. در دراز مدت این کشاورزان احساس کردند دارند نابود می‎شوند، دست زن و بچه را گرفتند و از روستاها به شهرهای بزرگ کوچ کردند و در حلبی‎آبادها و کپرها ساکن شدند. وقتی تقسیم اراضی انجام شد، کندی از شاه تشکر کرد و گفت: «خوشحالم که شاه برای اجرای اصلاحات ارضی جدی است.» شاه هم اظهار خوشحالی کرد که آمریکا همیشه به‎عنوان یک پشتیبان همراهش هست! اصلاحات ارضی سیاست آمریکا بود که به دست شاه اجرا شد.

مشکل اساسی اصلاحات ارضی در تدوین بود که یک نفر خارجی از بیرون برای ایران برنامه‎ریزی کرده بود یا اجرای آن توسط شاه ایراد داشت؟

 هر دو. رژیم صهیونیستی هم بی‎تقصیر نبود، وقتی وارد کار شد، به‎طور کلی مسیر را عوض کرده و به اتفاق شاه و آمریکا برنامه‎ای پیاده کردند که هیچ‎گونه ضرری برای مالکان بزرگ نداشت. به این ترتیب قانون تقسیم اراضی فقط در مورد مخالفان شاه، اجرا شد؛ شاه فرصت خوبی پیدا کرد تا عده‎ای از زمین‎داران فارس و عشایر و مناطق شمال را که زیر بار حرفش نمی‎رفتند و نوکر او نبودند، گوشمالی بدهد. زمین‎های این‎ها را گرفت و تقسیم کرد. آمریکا که دلش برای کشاورز و دهقان ایرانی نسوخته بود، هدف اصلی آن‎ها فلج کردن کشاورزی ایران بود. آن‎هم به شکلی که زمین‎داران و مالکان بزرگ آسیب نبینند چرا که ستون فقرات رژیم شاه بودند.

نتیجه اصلاحات ارضی یا به‎عبارت درست‎تر تقسیم اراضی در ایران چه بود؟

 مهم‎ترین نتیجه تقسیم اراضی این بود که کشاورزی تعطیل شد. روستاییان به شهرها مهاجرت کردند. آمار و ارقامی که سازمان بازرسی رژیم شاهنشاهی در سال 1346 - شش سال بعد از اصلاحات ارضی - اعلام می‎کند، حاکی‎ست در سیستان و بلوچستان که سالانه 40 هزار تن گندم تولید می‎شد؛ بعد از اصلاحات ارضی به 7 تا 10 هزار تن رسید. این یک نمونه از ضررهایی است که خود سازمان بازرسی شاهنشاهی اعلام می‎کند.

چرا مراجع به‎ویژه امام خمینی با اصلاحات ارضی مخالفت کردند؟ این کار مشکل فقهی داشت یا سیاسی؟

 امام سال 1341 با یک سخنرانی نشان می‌دهد به نکته‎ای که ما امروز رسیدیم، پی برده است. این‎که هدف آمریکا از اصلاحات ارضی نابود کردن کشاورزی ایران است. عین این عبارت در صحیفه امام هست. ایشان می‎فرمایند: «آن‎هایی که تا دیروز گندم‎های نامرغوب را دور می‎ریختند می‎خواهند با این برنامه، آرد و نان وارد کنند و ما را گدای در خانه آمریکا کنند که برای نان شب هم محتاج آمریکا باشیم.» امام از روز اول درک کردند چه اتفاقی می‎افتد. امام می‎دانستند رژیم شاه و دربار که خون ملت و رعیت و کشاورز را مکیده و ارباب و سرمایه‎دار و ملاک شده‌اند؛ هرگز برای دهقانان دل نمی‎سوزانند، پس حتما توطئه‎ای پشت پرده هست. از امام درباره اصلاحات ارضی سئوال کردند، امام به‎گونه‎ای جواب دادند که نه سرمایه‎داران و زمین‎داران جرأت کردند بگویند و نه کشاورزان و دهقانان. هر دو گروه از سئوالی که پرسیدند، عبور کردند. هیچ‎جا منتشر نشد، تا این‌که بعد از پیروزی انقلاب اسنادش منتشر شد. دست خط امام این‎گونه است: «هرگونه تصرف زمین مردم بدون تحقیق، بدون اثبات این‎که این زمین مال او هست یا نه و احراز شرایط مالکیت، حرام است و نماز خواندن در آن حرام است.» از آن طرف زمین‎دارانی هم که حق شرعی کشاورزان را ندادند، نمازخواندن در زمین‎شان حرام است، آن‎هم نوعی غصب محسوب می‎شود و نمی‎توان از آن استفاده کرد. امام دو طرف قضیه را کاملا روشن کردند.

 آیت‎الله بروجردی هم در سال 1338 همین خطرها را برای تقسیم اراضی گوشزد می‎کرد، با استناد به روایت «الناس مسلطون علی اموالهم» بنابراین از نظر شرعی چنین زمین‎هایی مشکل داشتند. اما از نظر فقهی رژیم شاه، حکومت جائر بود و غیر اسلامی، هر کاری می‎کرد، از نظر اسلام جایز نبود. اگر شاه مسجد، بیمارستان یا مدرسه هم می‎ساخت، استفاده از این‎ها حرام بود. چون حکومت جائر، غاصب است. نظر امام این بود شاه که می‎خواهد اصلاحات ارضی انجام دهد، حتی اگر درست هم باشد، حتی اگر مالکی که این زمین را گرفته غاصب و ظالم باشد، تصرف در آن حرام است. امام در سال 1356 در مصاحبه با خبرنگار لوموند که گفت اگر شما به قدرت برسید زمین‎هایی را که شاه به کشاورزان داده پس می‎گیرید یا نه، فرمودند: نه، این مالکان وجوهات شرعی و زکات‎شان را پرداخت نکردند و ما اگر بخواهیم همین‎ها را حساب کنیم، بیش از زمین‎های کشاورزان می‎شود. امام با اصل جریان اصلاحات ارضی مخالف بودند. در جلد اول کتاب نهضت امام، سخنرانی امام در جمع دانشجویان را آورده‎ام که امام می‎فرمایند: اصل اصلاحات ارضی مشکلی نداشت. اما این‎ها لایق چنین کاری نبودند.

 چرا پس از 30 سال که از پیروزی انقلاب اسلامی می‎گذرد، همچنان در اصل مالکیت و ملک و املاک مشکل داریم؟

 متأسفانه در زمینه مسائل مالکیت و ملک کمتر کار شده. فقهای ما در آن زمان بیشتر به مسایلی می‎پرداختند که مورد نیاز روزمره مردم بود، در رساله‎ها فقط مسائل طهارت و عبادت مطرح می‎شد. اما برای مسایل اقتصاد اسلامی، اصلا کار نشده. کسی نیازی احساس نمی‎کرد. در حالی‎که اسلام احکام ریز و بادقتی درباره اقتصاد اسلامی دارد. همین‎طور مسایل حکومت اسلامی و جهاد را خیلی مطرح نمی‌کرد چون دور از دسترس می‎دیدند و تصور نمی‎کردند به آن برسند. فکر می‎کردند این مسایل فعلا بدون ضرورت و بی‎جاست. در این سال‎ها متأسفانه حوزه‎های علمیه و علمای اسلام بیشتر به مشکلات اجرایی و سیاسی و درگیری‎های داخلی و خارجی سرگرم شدند و تشکیلاتی تأسیس نشد که بتواند روی مسایل مالکیت و اقتصاد اسلامی کار کند.

انتخاب واژه انقلاب برای انقلاب سفید مناسب است. انقلاب سفید اساسا انقلاب بود؟

انتخاب این اسم یک دلیل بیشتر نداشت.

 عوام‎فریبی؟

بله. شاه گفت کاری که ما در ایران کردیم در هر کشوری انجام می‎شد، باید یک انقلاب صورت می‎گرفت. به همین دلیل نامش را انقلاب سفید گذاشت. چون به قول خودش بدون جنگ و خونریزی این کار را انجام داد. انقلاب سفید یک رفرم بسیار سطحی و نمایشی بود. هیچ‎کس به حق خودش نرسید. به‎جای اصلاحات ارضی، تقسیم اراضی صورت گرفت.


بنیاد تاریخ پژوهشی ایران معاصر