هنری پرشت : [امام] خمینی یکی از مردان بزرگ تاریخ این قرن بود


هنری پرشت : [امام] خمینی یکی از مردان بزرگ تاریخ این قرن بود

اشاره :

 «هنری پرشت» HENRY PRECHT​ وابسته سیاسی- نظامی اسبق سفارت آمریکا در تهران راجع به امام خمینی و روابط ایران و آمریکا بعد از رحلت امام خمینی در پانزدهم خرداد 1368  با رادیو صدای آمریکا مصاحبه ای انجام داده است که در این مصاحبه اعتراف های جالبی در باره شخصیت امام خمینی و انقلاب اسلامی و تاثیر ان بر روابط ایران و آمریکا دارد به دلیل اهمیت تاریخی این اعتراف ها عینا به نقل از نشریه اخبار ویژه خبرگزاری جمهوری در زیر نقل می شود

 

« هنری پرشت » وابسته سیاسی-نظامی سفارت آمریکا در سالهای 1972 تا 1976 و مسئول دفتر امور ایران در وزارت خارجه امریکا بین سالهای 1978 تا 1980 در گفتگویی با گزارشگر صدای آمریکا، نظراتش را درباره رهبر درگذشته جمهوری اسلامی و بحران گروگانگیری در ایران ابراز داشته است که اینک به آگاهی شما میرسد:

هنری پرشت ادعا میکند از جمله معدود افرادی در دولت آمریکا بوده که دریافته بود رژیم شاه از مناقشه با نیروهای مخالف، پیروز بدر نخواهد آمد و ابراز قاطعانه این نظر موجب شده بود که برای خود دشمنانی در تشکیلات دولتی آمریکا بتراشد، از جمله برژینسکی مشاور پرزیدنت کارتر در شورای امنیت ملی.

هنری پرشت میگوید که نام خمینی پیشتر هم شنیده شده بود، اما نخستین بار در اوایل دوره مأموریتش در سفارت امریکا در ایران در اوایل سال 1972، امریکا از وزارت خارجه ایران خواست که محاکمه یک ملوان امریکایی که یک راننده تاکسی را در تهران چاقو زده بود به مستشاری نظامی امریکا واگذار شود.

وزارت خارجه ایران قاطعانه این درخواست را رد کرد. بعدها معلوم شد که این مسئله از مخالفتهای آیت‌الله خمینی با کاپیتولاسیون یا شناخت صلاحیت قضایی امریکا درباره اتباع آن کشور در ایران و تظاهراتی که پیشتر در این زمینه برگزار شده بود، مایه میگرفت. اما به هر حال او شخصیتی نبود که زیاد مورد توجه آمریکا باشد، زیرا که فعالیتهای سیاسی در ایران رونق چندانی نداشت.

البته میدانستیم که شاه از او ناخشنود است و گهگاه در برابر میهمانان خارجی‌اش از او بنام ملای دیوانه یاد میکند. اما چنین می نمود که دولت ایران او را صرفاً « مایه دردسر » تلقی میکرد، نه بیشتر از آن. اما در تابستان و پاییز 1978 تردیدی نبود که او رهبر بی چون و چرای انقلاب اسلامی است و بسیاری از مردم او را سمبل آرمانهای خود میپنداشتند و بسیاری از آنان دریافتند که اشتباه کرده‌اند و آن چیزی نبود که امیدش را داشتند.

از هنری پرشت میپرسم گزارشهایی که درباره تلاشهای امریکا برای برقراری تماس با آیت‌الله خمینی انتشار می‌یافت تا چه حد درست بود؟ وی میگوید: اگر به یاد داشته باشید ما پیشنهاد کردیم- یعنی سفارت و وزارت خارجه امریکا در دسامبر 1978 پیشنهاد کرد -که فرستاده ویژه‌ای برای دیدار با وی به پاریس برود. تد الیوت دیپلمات بازنشسته برای اینکار انتخاب شد که در ایران خدمت کرده و زمانی سفیر امریکا در افغانستان بود. پیامی به او داده شد همراه با نکاتی که باید در گفتگو مطرح شود. قرار ملاقات هم گذاشت هشد، اما در لحظه آخر کاخ سفید بنا به توصیه دکتر برژینسکی این نظر را رد کرد و قرار ملاقات لغو شد. سولیوان سفیر امریکا در ایران شدیداً به خشم آمده بود زیرا پیشتر شاه را از چنین قراری آگاه کرده بود.

به گفته هنری پرشت بار دیگر در اواخر بهار 1979 برای دیدار با آیت‌الله خمینی تلاش شد و با کمک مهندس بازرگان ظاهراً قرار ملاقاتی گذاشته شد، ولی در آن زمان سنای امریکا قطعنامه‌ای تصویب کرد که در آن ایران به سبب اعدامهای گسترده محکوم شده بود. واکنش ایران بسیار شدید بود چرا که این اقدام را مداخله در امور داخلی آن کشور خواند و از پذیرفتن واترکاتلر که بعنوان سفیر امریکا در ایران پیشنهاد شده بود سر باز زد و نتیجتاً هرگونه دیدار میان مقامات آمریکا با آیت‌الله خمینی منتفی شد.

هنری پرشت مسئول دفتر امور ایران در وزارت امور خارجه امریکا در دوسال پیش و پس از انقلاب ایران در مورد اینگونه تلاشها و هدف از تمایل به دیدار با آیت‌الله خمینی چنین میگوید:

همانطور که گفتم ما تماسهای مستقیم با خود خمینی نداشتیم. اما در اواخر سال 1978 با اطرافیان او در تماس بودیم. بویژه با ابراهیم یزدی که در آن زمان با آیت‌الله در پاریس بود و بعد هم من در واشنگتن با او ملاقات کردم. متعاقباً نیز در ژانویه و فوریه 1979 با آیت‌الله بهشتی در تهران تماس برقرار کردیم. منظور از این تماسها این بود که اولاً وضع غیرعادی را که به سبب رابطه ویژه با ایران داشتیم، یعنی مسئله عدم رابطه با مخالفان شاه را اصلاح کنیم.

این روالی نیست که دولت امریکا بطور عادی دنبال میکند، بلکه علاقمند است که همه بازیگران را در صحنه سیاست بشناسد. پس هدف اولیه، شناختن اپوزسیون و دریافتن موضع آنها بود. دوم اطمینان دادن به آنها در مورد حسن نیت امریکا نسبت به ایران و سوم هم تلاش برای هرگونه کمک به تخفیف خصومتها میان شاه و مخالفان او و یافتن راهی برای مصالحه و کاستن از میزان خشونت و خونریزی در خیابانها.

از آقای پرشت میپرسم که آیا انقلاب ایران، امریکا را غافلگیر و شگفت زده کرد؟ در پاسخ میگوید: یقیناً. مثل رویدادهای اخیر در چین. برخی از ما در ایران این احساس را داشتیم که امور سیاسی و اقتصادی رضایت بخش نیست. به این معنا که رونقی که در ایران بوجود آمده بود، در اقتصاد اختلالاتی را بوجود آورده بود که بر رابطه حکومت و مردم اثرات منفی میگذاشت. بدرستی نبودِ موازین دموکراتیک و آزادی بیان،بسیاری از مردم را آزرده بود. اما ما هرگز آن را تهدیدی برای رژیم شاه نمی پنداشتیم تا اواسط سال 1978.

هنری پرشت میگوید که به تجربه او درباره مأموریتش در ایران، مخالفتش با دولت ظاهراً بیشتر از دو منبع مایه میگرفت: یکی عوامل تروریست که 6 امریکایی و یک کارمند ایرانی سفارت امریکا را در خیابانها کشتند و دیگری دانشجویان دانشگاهها که دولت هرگز نتوانست ناآرامیهایشان را در مناسبتهای گوناگون از میان بردارد و یا بر آن سرپوش بگذارد. که البته دولت ایران همه اینها را نه تهدیدی برای خود، بلکه صرفاً مایه دردسر وانمود میکرد. البته از نارضایتی های محافل مذهبی هم سخن میرفت، اما اینگونه نارضایتی ها کمتر به تظاهراتی که در سالهای 77 و 78 شاهد آن بودیم منجر میشد.

از هنری پرشت میپرسم که شایعه وجود اختلاف نظر میان سولیوان سفیر امریکا در ایران و برژینسکی مشاور پرزیدنت کارتر در شورای امنیت ملی تا چه اندازه صحت داشته و تا چه حد شدید بوده است. او این امر را تأیید میکند و میگوید: اختلاف نظر بسیار شدید بود، بویژه در روزهای نهایی انقلاب. سولیوان در روزهای آخر دسامبر و اوایل ژانویه به این نتیجه رسیده بود که حکومت شاه در شکلی که آن زمان بود وقت چندانی برای چیره شدن بر مخالفان ندارد ولی دکتر برژینسکی هرگز چنین تصوری را نمیکرد و پافشاری میکرد که امریکا باید در کنار شاه باقی بماند و به گمان من حتی در سر داشت که اگر شاه هم از صحنه خارج شود یک حکومت نظامی باید سر کار بیاید. در حالی که آقای سولیوان عقیده داشت که باید میان نیروهای هوادار خمینی و ارتش، سازش برقرار شود تا در کشور آرامش برقرار گردد.

هنری پرشت میگوید که اینگونه اختلاف نظرها و اقدامات ناشیانه‌ای که صورت گرفت موجب شد که سردرگمی شدیدی بوجود آید. شاه چنین تصور میکرد که امریکا از دشمنانش حمایت میکند، که البته حقیقت نداشت. برخی از مخالفان شاه گمان میبردند که امریکا تغییر موضع داده و برخی دیگر هنوز امریکا را طرفدار سرسخت شاه میدانستند. مردم بدرستی نمیدانستند که موضع و سیاست راستین امریکا چیست و هر یک برداشت خاصی از این جریان داشتند که البته قصد امریکا چنین نبود.

هنری پرشت در دنباله گفتگویش با گزارشگر صدای امریکا از تشکیل دولت موقت مهندس بازرگان، اشغال نخست و کوتاه‌مدت سفارت امریکا در ماه فوریه سخن میگوید که به یاری و با حضور آیت‌الله بهشتی و ابراهیم یزدی در محل، خاتمه یافت و به اشغال گسترده و 444 روزه سفارت بدست باصطلاح دانشجویان خط امام میرسد و میگوید امریکا هرگز گمان نمیکرد که اشغال سفارت و اسارت کارکنانش تا این اندازه به درازا بکشد.

او که در روز اعلام سفر شاه به امریکا به گفته خودش بطور اتفاقی به ایران سفر کرده بود، واکنش نخستین مهندس بازرگان، دکتر یزدی و دیگران و حتی آیت‌الله خمینی را بسیار ملایم میپندارد و در روزنامه‌ها صحبت از امکان بازپس گرفتن داراییهای شاه در امریکا از راه مراجع قانونی میرفت.

آقای پرشت میگوید در شرایطی اینچنین بود که او در مراسم نمازجمعه در دانشگاه تهران حضور یافت و با آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله منتظری دیدار کرد. اما زمانی که ایران را ترک میگفت گفته‌های خمینی علیه امریکا و جوی که این گفتگوها بوجود آورده بود او را نگران کرده بود.

از هنری پرشت میپرسم با توجه به آنچه که گذشت آیا به گمان او امکان داشت از بروز این حادثه جلوگیری می‌شد؟ او میگوید:

به گمان من مسأله ‌ای بود مربوط به ایرانیها که باید خودشان حل میکردند. بخشی از مسأله این بود که ما امریکاییها گمان میکردیم این مساله را ما باید برای آنها حل کنیم یا به آنها یاد بدهیم که چگونه آن را حل کنند. ما غالبا فکر میکنیم که میتوانیم کار دیگران را بهتر از خودشان انجام دهیم. اما مسئله اشغال سفارت امریکا بدست افرادی که آشکارا مخالف امریکا بودند آنچنان سر و صدایی بپا کرده بود و همچنین درگیری کاخ سفید آنچنان بود که حل این مسئله را به آرامی و به روشهای معمول کاملاً غیرممکن میساخت.

هنری پرشت میگوید امریکا در اوایل کار اشتباهاتی کرد. یکی فرستادن «رمزی کلارک» به عنوان نماینده رسمی دولت امریکا برای دیدار با آیت‌الله خمینی و تسلیم پیام پرزیدنت کارتر بود که البته ایران او را باز پس فرستاد. این اقدام از آن جهت اشتباه بود که اِعمال فشار و تلاش برای ارعاب رژیم ایران به انجام کاری وانمود میشد که جرأت و میلی به انجام آن را نداشت.

با کنار رفتن دولت بازرگان، امریکا کسی را برای سخن گفتن در تهران نداشت. با آیت‌الله بهشتی تلفنی تماسی حاصل شد، او قول داد کمک کند و نکرد. بنی‌صدر و قطب‌زاده را نمیشناختم و هیچ دولت خارجی دیگری هم نمیتوانست کمکی بکند. تنها آیت‌الله خمینی بود که او هم تمایلی به این کار نداشت. بحران ادامه یافت و زمانی به اوج رسید که اشغالگران سفارت به پرونده‌های سفارت دست یافتند که اگرچه از نظر محتوا مهم نبود، با این همه یک اقدام جنایی یعنی تصرف ملک و اموال دیگری را به جاسوس‌بازی مبدل کردند و در دیده‌ی ایرانیها به گروگانگیری نوعی مشروعیت بخشیدند. بعد بلوکه کردن اموال ایران بود که به گروگانگیری جنبه‌ی کینه‌توزی بیشتری داد. این مسائل همراه با ناتوانایی های حکومت ایران موجب شد که بحران شدت یابد و از کنترل همه خارج شود.

به آقای پرشت یادآوری میکنم که به گمان بسیاری، دل مشغولی پرزیدنت کارتر با مسئله‌ی برقراری صلح میان مصر و اسرائیل و موافقتنامه‌های کمپ دیوید یکی از علل اساسی بی‌تحرکی دولت امریکا در قبال انقلاب ایران بوده است. وی میگوید:

از اوت 1978 همه‌ی مسئولین امور خاورمیانه در امریکا بتدارک کمپ‌دیوید توجه داشتیم. ماه اوت و یکی دوهفته اول ماه سپتامبر اهمیت بسیار داشت. بخاطر دارید تظاهرات گسترده در پایان ماه رمضان در میدان ژاله همه پیش از و یا در جریان دیدار کمپ‌دیوید انجام گرفت. آشکارا همه کارشناسان امریکایی امور خاورمیانه سرگرم مسئله‌ی مناقشه اعراب و اسرائیل بودند. هنری پرشت میگوید اما بعد از آن قطعا فرصتهایی برای رسیدگی به مسئله ایران پیش آمد. اما تنها توجه به مسئله اعراب و اسرائیل نبود که مانع شد، بلکه بیشتر عدم آگاهی و عدم اعتماد در پرداختن به مسئله‌ای بود که برای امریکا تازگی داشت. تا سال 1978 جهان هرگز شاهد " انقلاب اسلامی" نبوده و چنین جوش و خروش مردمی در تاریخ اخیر دیده نشده بود. این روشن بود که با شاه چه میتوان کرد، اما اعتماد کردن به یک شخصیت ناشناخته مثل آیت‌الله خمینی دشوار مینمود. افزون بر این گمان میرفت که شوروی‌ها هم به بهره‌برداری از اوضاع بپردازند و امریکا در نتیجه بازنده شود.

از هنری پرشت میپرسم امریکا از انقلاب اسلامی چه درسی آموخته است؟ او میگوید ما قطعاً تجربیات سختی داشته‌ایم، اما اینکه از آن درسی آموخته‌ایم یا نه مسئله‌ی دیگری است. آنچه اکنون در چین میگذرد ما را به یاد انقلاب ایران میاندازد. جنبشی بود که دست کم ابتدا از سوی دانشجویان آغاز شد. دانشجویانی که از فساد و عدم اصلاحات دموکراتیک ناراضی بودند ولی بدرستی نمیدانستند چه میخواهند. اکنون نیز اگر امریکا هشیار نباشد، ممکن است تحولات اخیر چین در جهتی پیش برود که انقلاب ایران رفت. باید از احساسات دست برداشت و به تأمین مصالح امریکا با واقع بینی بر اساس واقعیتها پرداخت.

از هنری پرشت مسئول دفتر امور ایران در وزارت امور خارجه امریکا در دوره انقلاب ایران، نظرش را در باره آیت‌الله خمینی و اثری که در ایران، خاورمیانه و جهان بجا گذاشته است، جویا می شویم، می گوید:

من فکر میکنم صرفنظر از اینکه او[امام خمینی] چگونه سیاست ایران را رهبری کرد و دستاوردش چه بود، و می دانیم در این مورد، اختلاف نظر بسیار و گسترده است، تردیدی نیست که او یکی از مردان بزرگ تاریخ در این قرن بود. امروزه کمتر کسی را میتوان یافت که از جاذبه و نفوذی همانند آنچه او نه تنها در ایران، بلکه در جهان داشته، برخوردار باشد و توجه قدرتهای بزرگ را تا این حد به خود معطوف دارد. به گمان من مورخین روزی نشان خواهند داد که او مردی بود که از نظر شخصیتش به خوبی درک نشد. » 


نشریه ویژه خبرگزاری جمهوری اسلامی به نقل از صدای آمریکا